جهان هولوگرافیکی در اشعار شیخ محمود شبستری
همانطور که در مطالب قبلی به معرفی نظریه جهان هولوگرافی پرداختیم در این پست به بررسی آن در راستای نظر عرفای شرقی از جمله شیخ محمود شبستری می پردازیم.
جهت یادآوری مطالب گذشته : "برطبق این نظریه محسوسات این عالم و هر آنچه در آن است، تنها سایه ها، توهم و تصاویر شبح گونه ای از واقعیتی دور از دسترس هستند که قرن ها پیش عرفای بزرگ و عارفان ایرانی تحت تأثیر اندیشه شهودی این جنبه از واقعیت را دریافته اند. در این پژوهش ضمن بیان جهان هولوگرافیکی، به مقایسه این ایده با دریافت های شهودی شیخ محمود شبستری و تأثیر فرضیه مثل افلاطونی در شکل گیری این ایده در میان عرفای اشراقی می پردازیم."
محسوسات سایه ای و وهمی
از مقایسه تصویری که شیخ محمود شبستری در گلشن راز، از جهان ارائه می کند با تعریف و تصویری که دانشمندان بر اساس ایده هولوگرافیکی می دهند، شباهت های زیادی دریافت می شود. وی همه جهان و محسوسات عالم را عکس، سایه، خیال، مثال، وهم و پنداری از آن عالم می داند.
عدم آیینه،
عالم عکس و انسان
چو چشم عکس و در وی شخص پنهان ( همان؛
139)
هر آن چیزی که
در عالم عیان است
چو عکس آفتاب آن جهان است( همان716)
که محسوسات از
آن عالم چو سایه است
که این چون طفل و آن مانند دایه است(
همان 724)
تو در خوابی و
این دیدن خیال است
هر آن چه دیده ای از وی مثال است(
همان 173)
به صبح حشر چون
گردی تو بیدار
بدانی کاین همه وهم است و پندار( همان
174)
همه از وهم
توست این صورت غیر
که نقطه دایره ست از سرعت
سیر(همان:15)
محققان نیز ایده جهان هولوگرافیکی را چنین تعریف می کنند. «جهان هولوگرافیکی؛ یعنی جهان ما و هر چه در آن است از قطره های باران و دانه های برف و درختان کاج تا شهاب ها و ذرات الکترون ها و کوانتوم ها، همه تنها تصاویر شبح گونه ای هستند از واقعیتی دور از دسترس که خارج از زمان و مکان بر ما فرا تابیده میشود»(تالبوت، 1389)
ذره، کل ساختار
به اعضا پشه ای هم چند پیل است
به ایما قطره ای مانند نیل
است(همان:147)
دل هر حبه ای
صد خرمن آمد
جهانی در دل یک ارزن آمد( همان:148)
مهرجویی در
مقدمه کتاب جهان هولوگرافیکی نوشته است: « جهان هولوگرافیک آن جهانی است
که هر قطعه کوچک و هر ذره آن قطعه، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در بردارد. یعنی
تمامی محتوای کل در هر جزء نیز مستقر است و این به واقع خصلت مغز ماست که ساختاری
هولوگرافیک دارد و این خصلت این جهان نیز هست که جهانی هولوگرافیک است» در علم
پزشکی نیز کل ویژگی های انسان در یک انگشت خلاصه می شود. این ویژگی خصوصاً در بیت
649 بسیار زیبا و رسا آمده است.
هر آنچه در جهان از زیر و بالاست
مثالش در تن و جان تو پیداست(همان:649)
همه یک قطره
بود آخر در اول
کز او شد این اشیا ممثل(همان: 499)
به هر جزوی ز
خاک از بنگری راست
هزاران آدم اندر وی هویداست(همان:146)
نظریه مثل افلاطون و جهان هولوگرافیکی
عرض از این تمثیل آن است که جهان نوعی
هولوگرام است؛ یعنی جهان ما و هرچه در آن است همگی فقط سایه ها و تصاویر شبح وار،
از واقعیتی است دور از دسترس ما، که تقریباً ورای مکان و زمان قرار می گیرد. در
واقع این نظریه دانشمندان به نوعی می تواند بیانگر نظریه افلاطون باشد؛ زیرا
افلاطون معتقد بود که هر چه در این جهان است، تصویر و سایه ایی از آن کل است که در
ورای واقعیت مورد نظر ما قرار دارد.
البته نظریه ای در قرن چهارم قبل از
میلاد به وسیله ی افلاطون ارائه شد که به ایده جهان هولوگرافیکی بسیار شباهت دارد.
مطابق مثل افلاطونی، حقایقی هستند که در عالمی بالاتر از عالم محسوسات قرار دارند.
« او معتقد بود دنیایی که ما به وسیله حواسمان درک می کنیم، واقعی نیست. محسوساتی
که ما ادراک می کنیم ظواهر و پرتوهایی از آن حقایق اصلی هستند که در سطح بالاتری
از آن قرار دارد. افلاطون به هر یک از این حقایق که در عالم بالاتری قرار دارند
مثال یا ایده می گوید. تنها راه شناخت و بررسی آنها را به کار بردن عقل و خرد می
دانست»
افلاطون عالم را به دو قسمت طبقه بندی
می کرد: قسمت اول دنیای محسوسات و ظواهر که به وسیله ی حواس ادراک می شود- دنیایی
که انعکاس ها و سایه ها یا رویاها و توهمات می سازند، دنیایی است که در درجه پایین
تری از دنیا محسوسات قرار دارد - و قسمت دوم عالم ایده ها و مثل که راه یافتن به
آن بدون استفاده از عقل ممکن نیست. مثال معروفی که برای شرح مثل افلاطونی بیان می
شود اسب مثالی است. ما ممکن است در طول زندگی خود اسب های زیادی دیده باشیم، این
اسب ها از رنگ ها و نژادهای مختلفی بوده اند و با هم فرق هایی هر چند جزیی داشته
اند. ولی ما در این که این موجودات اسب هستند و نه حیوانی دیگر، شکی نداریم. دلیل
این امر این است که در عالمی بالاتر مثال یا ایده ای حقیقی و کامل از اسب وجود
دارد که اسب هایی که ما می بینیم از آن ایده اصیل سرچشمه گرفته اند » (نوروزی،
مهدی، نظریه مثل افلاطونی، 1386/7/5) ابیات ذیل و ابیات ذکر شده مؤید این ایده در گلشن راز است.
وجود دو عالم
چون خیال است
که در وقت بقا عین زوال است ( همان:
468)
جهان را نیست
هستی جز مجازی
سراسر کار او لهو است و
بازی(همان:483)
+ البته باید دانست که اکنون فرضیه جهان هولوگرافیک فراتر رفته و به نظریه ای کامل تر تبدیل شده است که آن را نظریه Ads/CFT در فیزیک نامند، باید تأکید کرد همه آنچه که نظریه هولوگرافیک بیان می کند، فیزیکی است و صحبت های یاد شده در فلسفه آن می گنجد و نه خود نظریه – دانشمند
+جهت مطالعه کامل مقاله میتوانید به نشریه دانشمند، شماره 585 مراجعه نمایید.
باید گفت عقیده شبستری را نباید به به کل عرفا تعمیم داد. به نظر می آید که شبستری گرایشات اشعری داشته یا حتی ممکن است اشعری مذهب باشد. به همین دلیل به نظریه کسب (طبق نظریه کسب خداوند افعال انسانی را می آفریند و انسان این افعال را که خدا آفریده اکتساب می کند) قائل است.
نبودی تو که فعلت آفریدند
تو را از بهر کاری برگزیدند
و این نشان دهنده اعتقاد او به جبر خالص است.
گرچه شبستری متاثر از ابن عربی بوده ولی در بحث جبر و اختیار و اعتقاد به نظریه کسب از او فاصله می گیرد. و تنها به جبر ذاتی بسنده نمی کند.
مقالات خوبی در این خصوص نوشته شده که بصورت تطبیقی به این بحث پرداخته اند که می توانید به آنها مراجعه کنید.