روش حصول معرفت از نگاه عین القضات همدانی
عین القضات همدانی (د 525ق) -شهید راه حقیقت- با نقد نظر شیعیان اسماعیلیه در خصوص کسب معرفت، بیان می دارد: تعلیمیان را چنین عادت است که در بدایت دعوت خود می پرسند: معرفت از کجا حاصل می شود؟ طریق حصولش عقل است یا امام معصوم؟ این مسأله شعب بسیار دارد و این که پرسیده شده عقل یا امام معصوم نشان دهنده بی خبری پرسش گر از حقیقت سؤال است.
زیرا برای کسب معرفت یک راه این است که فرد خود را به انواع مجاهدات ریاضت دهد و از هیچ فرد دیگری استعانت نطلبد تا او را کمالی حاصل شود؛ ولی رسیدن به این کمال بدون حضور پیری پخته اگرچه به قدرت خداوند ممکن است؛ ولی به غایت سخت است؛ و حصول آن از طریق علم و عمل هر دو است، کسی با خواندن به آن می رسد و کسی با ریاضت؛ و خواندن علوم هم ریاضت است و ریاضت کشیدن هم بی علم نمی تواند باشد و نیازمند علمِ ریاضت است. رسیدن به کمال بی پیر دارای خطوّات بسیار است و آن را یک طریق معیّن نیست که بتوان بیانش کرد.
از سوی دیگر علم به وجود موجود قائم به ذات به طریق برهان عقلی ممکن است و آن را فرد می تواند خود حاصل کند یا از کسی بیاموزد؛ اگر از کسی بیاموزد شرط آن است که این مسأله را بداند و بیاموزد؛ ولی دانستن طریق برهان کار آسانی نیست «او را بس جان بباید کندن».
راه دوم رسیدن به کمال از طریق پیری پخته است؛ و برای پیر این شرط نیست که معصوم از گناه باشد؛ چون محمد مصطفی –صلعم- که سرور پیران و پیامبران است نیز از گناه معصوم نیست «ما تقدّم من ذنبک و ما تأخر»، «و وضعنا عنک وزرک الذی أنقض ظهرک»؛ بلکه شرط پیر بودن آن است که راه خدا رفته باشد و دارای شفقتی باشد که مرید را راه نماید و به کمال رساند. اگر پیر کامل باشد می داند که هر مریدی تا کدام مقام می رسد.
بنابراین «چون به معرفت خدای تعالی کمالی خواهند از کمالات سالکان راه خدا، طریق حصول آن کمال ممکن است به خود سپرده شود، و هو الأقل؛ و غالب آن است که به پیری تمام گردد؛ امّا شرط نیست که از گناه معصوم بود» (همدانی، 1377: ج2، 113- 119).
طریق حصول معرفت ممکن است بی استاد باشد؛ ولی غالب آن است که با استادی باشد؛ و اگر پرسیده شود نشان علمای دین چیست تا ایشان را شاگردی کرد؟ باید گفت مدعیان بسیارند و اگر کسی مانند غزالی در علمی به کمال رسد «او را این خود به راه نیاید و اگر آید از آن خلاص یابد به وجهی از وجوه؛ و شرح آن وجوه سخت متعذر بود. تو عزیز می دانم که طریق حصول کمال می خواهی که بدانی. طریقش خدمت کفشی بود و حالی تو را این نیست... چندان که توانی طاعتی کن و از هر معصیتی می پرهیز، و بهترین طاعت تو آن بود که تقرّبی کنی به دوستی از دوستان او».
عشقت کند هر آن چه بباید، صبر کن شاگرد عشق باش، تو را او بس اوستاد
(همدانی، 1377: ج2، 124-125).
- همدانی، عین القضات (1377)، نامه های عین القضات همدانی، به اهتمام علی نقی منزوی و عفیف عسیران، تهران: اساطیر.
ارسطو:
هر انسانی از جهتی خوب و از بسیاری جهات بد است.