عرفان و موسیقی (بخش اول)
عظمت هنر در زیبایی است و زیبایی تلألو کمال است. کمال نه تنها تجلیگاه زیبایی است بلکه ظهور و نمودار زیبایی، کمال آفرین است. تعالی و کمال انسان نیز رسیدن به قرب الهی و خدایی شدن است. (وکیلی و کسایی زاده، 1388، عرفان و موسیقی، پژوهشنامه عرفان)
خداوند زیبایی مطلق است و رنگ او بهترین رنگهاست (صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً) و زمانیکه انسان با دستیابی به قرب الهی، رنگ خدایی به خود میگیرد صاحب کمال و جمال الهی میشود و ظهور این زیبایی، خود کمال آفرین است؛ و در تعامل میان این زیبایی و کمال است که هنر نقش تعالیآفرین مییابد.
موسیقی یکی از رمزآلودترین هنرهاست که فن بیان احساسات بهوسیله آواهاست (صدا و ریتم) واژه موسیقی Music ریشهای یونانی (Muse رب النوع شعر، ادب و موسیقی) دارد و معادل فارسی آن خُنیا (به زبان پهلوی و از ریشه هو نواک اوستایی) به معنی نوای خوش است.
وجود پیوند محکم میان موسیقی و عرفان بر هیچکس پوشیده نیست. عرفا معتقدند که آواز خدا در همه جا و همه چیز طنین انداز است و شنیدن آن انسان را به وجد و حال میآورد، چه بانگ اذان باشد چه صدای چنگ، باد یا نغمه بلبل.
رفتم به بـاغ صبحدمـی تا چنم گلـی
آمـد به گـــوش نـاگهم آواز بلبــلی
چون کرد در دلم اثـر آواز عندلیـب
گشتـم چنانکه هیچ نماندم تحملی (حافظ)
ابن سینا که یکی از موسیقیدانان بزرگ عصر خود بوده است، در نمط نهم کتاب اشارات و تنبیهات خود بیان میدارد که "گاهی عارف به نغمه رخم (آهنگ ملایم) نیاز دارد تا او را متّعظ (پذیرنده) کند." افلاطون نیز جمله معروفی دارد که در آن موسیقی را چنین معرفی میکند: "موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان، بال به تفکر، جهش به تصور و ربایش به غم و شادی و حیات به همه چیز میبخشد."
و چه زیباست که آفرینش هستی نیز با آوای دلنشین "کن" آغاز میشود.