آخرین جلال آل حکمت: مصاحبه با حجة الاسلام محمد زحمتکش
دانشگاه آزاد نیشابور در دهه محرم 1393 از لطف و بیان روحانی ای عزیز و با صفا برخوردارشد. جناب حجة الاسلام محمد زحمتکش نزدیک به هشت سال از شاگردان جلالِ مردم حکمت و عرفان، مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانی بوده اند. جمع دوستانه ای که یکشنبه شب 4 آبان 1393 با حضور ایشان در میان برخی استادان دانشگاه آزاد نیشابور بود غنیمتی شد تا از ایشان درباره استاد مرحوم و نگرش و شیوه و منش ایشان خبری بگیریم تا در اختیار علاقمندان قرار گیرد. از ایشان به خاطر محبت و فروتنی ای که داشتند سپاسگزاریم.
- ضمن تشکر از جنابعالی، بفرمایید که چگونه با استاد آشتیانی آشنا شدید؟
در آغاز آشنایی با ایشان در حدود سن 24 سالگی بودم که یکی از طلبه های شمالی آمد و گفت چهارراه شهدا پشت حسینیه، سیدی هست که فلسفه درس می دهد. منظومه و این بحث هایی که در مدارس علمیه مشهد دروس رسمی نیست. اوایل مهرماه و آغاز سال تحصیلی 1365 بود که برای بار اول رفتم دیدم چند صفحه هم درس را جلوتر رفته اند یک هفته اصلا نمی فهمیدیم چه می گوید! قصد ترک داشتیم که باز همان دوستمان گفت که مشورت کنید. مشورت کردیم که یک هفته است چیزی نمی فهمیم! ایشان یک نگاهی کردی و گفت که «من شش ماه می رفتم درس ابوالحسن خان رفیعی قزوینی هیچ چیز نمی فهمیدم؛ شما هم دلسرد نشوید.» سنمان کم بود و آمادگی لازم را نداشتیم و بیشتر انسی داشتیم و تابستان ها کلاس کمتر بود و تعطیل بود یک مقدار هم مریض الاحوال بودند. چیزی می فهمیدیم یا نمی فهمیدیم می رفتیم و مجلسشان را دوست داشتیم. محضرشان بسیار شریف بود.
- وضعیت کلاس و شمار افراد حاضر و متن ها چه بود؟
هفت هشت ماهی طول کشید و جایی که بود مناسب نبود بعد از آن درس منتقل شد به مدرسه امام صادق که شاگردان خوبی آنجا تربیت شدند. تعداد افراد بین هفت هشت نفر تا 10- 15 نفر بودند. مقدمه قیصری در شرح فصوص را درس می دادند که آن را در 700، 800 صفحه منتشر هم کرده اند و راجع به وجود و اسماء وصفات و اینها. یک سال و خُرده ای مقدمات دوازدهگانه فصوص را از قیصری می گفتند هر هفته دو جلسه صبح سه شنبه ها و جمعه درس بود. دیوان ابن فارض گاهی درس می دادند؛ شش ماهی هم شرح لمعات می گفتند، ولی متن مصباح الانس را بهتر می دانستند. مناقب اهل بیت را هم از ابن عربی می گفت که این مناقب اصلا نمی خورد با آنها. آشتیانی در مشهد تنها کسی بود که فصوص درس می داد و می دانید همان موقع هم مخالفت هایی از جانب بعضی مثل آقای سیدان بود؛ الان هم ایشان عقاید درس می دهند که ردی است بر فلسفه و عرفان. این مخالفان بیشتر کلامی اند و این بحث های آقای آشتیانی از ناحیه مدیریت حوزه هم استقبال نمی شد ولی مانع هم نمی شدند. آقای آشتیانی در حین تدریس خیلی هم جسور بود، شنیدم امام به ایشان گفته بود که «جسارتت را کم کنی همه چیزت بیست است!» بین دو درس چای و سیگاری داشتند و خاطرات هم می گفت. در مشهد تنها مرحوم آقای علم الهدایی که فقه و اصول می گفتند و مرحوم آشیخ ذبیح الله قوچانی و همین دو سه نفری را قبول داشت که با سواد هستند و هر که را نام می بردیم یک چیزی می گفت! درس ها ضبط نمی شد و قدردانی هم نمی شد محضرشان.
- چه خاطراتی از استاد در ذهنتان باقی است؟
زمان ترور آقای مطهری بین دو درس صحبتی از ایشان شد که گفتند وقتی آقای مطهری می خواست برود دانشگاه من به ایشان گفتم نرو ترورت می کنند! رفت و شد!!
دیگر اینکه می گفتند من و مطهری و منتظری هم مصاحبه بودیم؛ یک خانمی بود به آقای مطهری اظهار علاقه کرده بود و ایشان هم زن و بچه داشت و اقای مطهری می گفت من را ول نمی کند و اذیت بود. به او گفتم نشانی اش را بده یک روز که طبق روال می رفتیم و می دانستیم که آن خانم هم احتمالا خواهد بود یک چوبی زیر عبا گرفتم و تا نزدیک شدیم ایشان ما را دید که دوش به دوش آقای مطهری می آمدیم ناگهان چوب را بلند کردم و آن زن ترسید و به سرعت رفت و دیگر هم نیامد. خلاصه ایشان را راحتش کردم! و ... [بخشی از خاطرات به دستور جناب زحمتکش منتشر نشد.]
آقای آشتیانی برای تشییع محمدتقی شریعتی آمدند در حالی که خیلی ها نیامدند! و برای ترحیم خود ایشان هم که در ایام نوروز (1384) بود مجلس چنانکه باید نبود. باران و برفی بود.
- شاگردان نزدیک ایشان چه کسانی بودند؟
بیش از همه دکتر حسن لاهوتی بود که خیلی آقای آشتیانی ایشان را دوست می داشت و خوب در طبقه ای مجزا در منزل دکتر هم بین سناباد و آبکوه اقامت داشتند و در خیلی کارها کمکشان می کردند.
- ارتباطات استاد با دیگران چطور بود؟
خوب استاد تا پایان عمر تأهل اختیار نکردند و اگر کسی می پرسید می گفت من با فلسفه ازدواج کردم. با هانری کربن فرانسوی زمانی که می آمدند قم خدمت آقای طباطبائی ملاقات داشتند وشنیدم که آثاری از ایشان را هانری کربن به فرانسه ترجمه کرده است. ابتدا می خواستند در دانشگاه تهران استخدام شوند که آنجا کسی چیزی گفته بود و ناراحت شده بودند و آمدند مشهد و کسی هم در مشهد نداشتند؛ اهل آشتیان بودند و این اواخر می گفتند می خواهم بروم دیدار مادر آشتیان. ملاقات دیگران با ایشان در همان منزل بود. روزها تلفن را می کشید و شبها اساتید می آمدند و در تماس بودند. یک وقت هم رفته بود ملاقات امام که پیش ایشان هم درس خوانده بود و امام گفته بود که ایشان را نمی خواهد بازرسی کنند. مدتی من بودم تا آنکه رفتم جبهه و یک سالی بعد بر گشتم.
- نظر ایشان نسبت به جنگ ایران و عراق و انقلاب چه بود؟
نظرشان به صلح بود و نگاهشان به لیبرال ها به خصوص به آقای بازرگان نزدیک بود که ما به مرز رسیدیم جنگ را تمام کنیم.
- در درس نصیحت اخلاقی یا دستور سلوکی و از این سنخ بیان داشتند؟
خیر! عرفان عملی درس نداشتند.
- در اختلاف های شیعه و سنی و درباره خلفا و مهدویت چطور؟
نه اصلا دراین اختلاف ها چیزی نمی گفتند. مهدویت را چرا قائل بودند.
از مصاحبت و لطف شما بسیار متشکریم و برایتان آرزوی توفیقی روز افزون داریم.
* سخنرانی ایشان تا دیشب از سوی هیئت امام جعفر صادق (ع) در مسجد دانشگاه برگزار می شد و تا هشتم محرم بین نمازهای ظهر و عصر نکته هایی مختصر در مسجد افاضه می فرمایند.