حاجی بکتاش ولی در نیشابور
حاجی بکتاش ولی، متصوف، و بنیانگذار طریقت بکتاشیه در سال 605 قمری در نیشابور بدنیا آمد. نام و نسب او را محمدبن ابراهیم بن موسی خراسانی ثبت کردهاند. وی در ترکیه به حاجی بکتاش ولی مشهور است. وی در سده هفتم هجری/ سیزدهم میلادی میزیست. طبق روایات سنتی، حاجی بکتاش اهل نیشابور خراسان است. او در حوالی چهل سالگی به روم(آسیا ی صغیر) مهاجرت کرد و در سال 668 قمری، در ۶۲ سالگی، درگذشت. بکتاشیها، تبار حاجی بکتاش را به شیخ احمد یسوی، عارف سده ششم هجری / دوازدهم میلادی، و از این طریق به امام موسی کاظم میرسانند. روایات مندرج در منابع کهن بکتاشی، از جمله مناقب حاجی بکتاش یا ولایتنامه دربارهٔ زندگی حاجی بکتاش مشابه افسانههایی است که درباره سایر عرفای سده هفتم هجری رواج دارد و او را بیشتر به عنوان یک چهره اسطورهای دارای کرامات خارق العاده جلوه گر میسازد. به رغم این افسانهها، مدارکی در دست است که وجود شخصیتی واقعی به نام حاجی بکتاش را به اثبات میرساند. کهن ترین اشاره به نام حاجی بکتاش در وقف نامهای است که در سال ۶۹۵ ق. / ۱۲۹۵ م. نگاشته شده و در آن از مرحوم حاجی بکتاش و لی یاد شده است. سند بعد، وقف نامه دیگری است متعلق به سال ۶۹۷ ق. / ۱۲۹۷ م. که در آن از املاک حاجی بکتاش یاد شده است. نشان میدهد که وی فرد ی متمول و معروف در منطقه محل سکونتش بوده و روستایی به نام او شهرت داشته است. در مناقب العارفین افلاکی نیز از عار فی به نام حاجی بکتاش خراسا نی یاد شده که معاصر مولوی متوفی ۶۷۲ ق. / ۱۲۷۳ م و جانشین و خلیفه بابا رسول الله بود. سند بعدی، شعری است از خطیب اوغلو، شاعر ترک، که در سال ۱۴۰۹ سروده شده و گویا ترجمهای است از مقالات عربی حاجی بکتاش خراسا نی؛ و حاوی برخی مباحث عرفانی است و ابراز علاقه فراوان به خاندان پیامبر اسلام ودوازده امام شیعه نموده است. این منابع، و منابع د یگری که به سده شانزدهم میلادی تعلق دارند، ثابت میکند که واقعاً عارفی شیعی به نام حاجی بکتاش نیشابوری خراسانی وجود داشته و از نیمه دوم سده سیزدهم میلادی به عنوان پیر طریقت بابایی در آسیای صغیر پیروانی داشته است.
بنابر گزارشِ کتاب مناقب حاجی بکتاش یا ولایت نامه (تألیف در ۸۴۴، نوشته علی بن موسی معروف به «صوفلی درویش» در احوال و کرامات بکتاش)وی اهل نیشابور، ازاحفاد امام موسی کاظم(ع)، و مرید لقمان خراسانی یکی از خلیفههای خواجه احمد یسوی بوده است.
این کتاب به عنوان معرّف چگونگی پیدایی و گسترش طریقت بکتاشیه و نمونهای از ادبیات حماسی ترک در خور توجه است، اما برخی اطلاعات آن دقیق و صحیح نمیباشد.
ابتدا پدرش او را برای ارشاد نزد لقمان خراسانی برد. سپس حاجی بکتاش مدتها در نجف و مکه گوشه نشینی اختیار کرد و احتمالاً به دستور لقمان یا بر اثر مکاشفهای به آناطولی،(امپراتوری عثمانی)، رفت.
در آماسیه به بابااسحاق پیوست و به احتمال بسیار در شورش باباییان بر ضد سلجوقیان، که به کشتار باباییانان انجامید، شرکت داشت و برادرش، مَنتَش، نیز در سیواس در همین شورش کشته شد. حاجی بکتاش پس از این واقعه به قیرشهر (ترکیه فعلی) و از آنجا به قَرَه اُویوک («حاجی بکتاشِ» کنونی)، قصبهای میان قیصریه و قونیه رفت، و خاتون آنا را به دختر خواندگی خود برگزید و تا پایان عمر در آنجا ماند88
وفات844
وفات بکتاش را برخی در ۷۳۸ نوشتهاند، اما صحیح نیست، زیرا این تاریخ برای تطبیق با لفظِ «بکتاشیه»، از نظر حساب جُمّل، جعل شده است. در یادداشتی در پایان کتابِ اسرار حروفنامه، وفات او ۶۶۹ ثبت شده است. در وقفنامهای به تاریخ ۶۹۱ پس از نام حاجی بکتاش، کلمة «المرحوم» آمده و در وقفنامة دیگری به تاریخ ۶۹۵، نیز که در خانقاه شیخ سلیمان ولی در قیرشهر موجود است، با قید «مرحوم» از او یاد شده است، بنابراین تاریخ ۶۶۹ درست به نظر میرسد. از جمله آثار بکتاش کتابی است به نام المقالات، به عربی که اصل آن در دست نیست. دو ترجمة منظوم ترکی از این اثر وجود دارد: ترجمة سعید اَمره، شاعر بکتاشی قرن هشتم (نسخهای از این کتاب در ۸۲۷ استنساخ شده و در کتابخانة مانیسا/مَغنیسا موجود است)، و ترجمة خطیب اوغلی، شاعر قرن نهم. بنابر این ترجمهها، کتاب دارای چهار بابِ شریعت، طریقت، حقیقت و معرفت بوده است. در هر باب دربارة مرگ، احوال دل، تصوف، زاهد، عارف و محب بحث، و مقام انسان ستایش شده است.
منابع:برگرفته ازویکی پدیا،دانشنامه آزاد
احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجی، تهران ۱۳۶۲ ش؛ ا
احمدبن ابراهیم بکتاش ولی، مقالات غیبیّه و کلمات عینیّه، نسخة خطی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، ش ۳۴۵۱؛
تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمة میرزا زکی علیآبادی، چاپ جمشید کیان فر، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ ش؛
تاریخ مقدمه ۱۳۱۸؛ یوزف فون هامر ـ پورگشتال،
توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم *انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵ ش)؛
زین العابدین بن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا، سیاحتنامه، تهران ۱۳۱۵؛
سماعیل حقی اوزون چارشیلی، تاریخ عثمانی، ترجمة ایرج نوبخت، تهران ۱۳۶۸ـ۱۳۷۰ش؛ م
سمیح زین، الصوفیة فی نظرالاسلام، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛
کامل مصطفی شیبی، الفکر الشیعی والنزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/۱۹۶۶؛
محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول ۱۳۰۸ ـ ۱۳۱۵؛
محمدبک فرید، تاریخ الدولة العلیّة العثمانیّة، چاپ احسان حقّی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ش؛
که البته فکر میکنم محل دقیق تولد حاج بکتاش ولی روستای فوشنجان میباشد.