داستان توکل
توکل یکی از مقامات است که درنزد صوفیه مشهور است.در کیمیای سعادت آمده است:اگر کسی خیال کند که شرط توکل یعنی همه کارها با حق تعالی است وبه اختیار خود کاری نکند خطاست.وتاکید می کند آیه ی "وما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" (هود -6)(ونیست هیچ جنبنده ای در زمین مگر بر خداست روزی آن)دلیل بر آن نیست که انسان دست از سعی بردارد وبرای کسب روزی از خانه بیرون نرود.در این رابطه...
داستان زیر را می آورد.ابو یعقوب بصری می گوید:"ده روز در حرم گرسنه بودم.بی طاقت گشتم.بیرون آمدم شلغمی انداخته دیدم گفتم بر گیرم.گویی کسی از ظن من ندا کرد که ده روز گرسنگی آنگاه به آخر نصیب تو شلغمی پوسیده.دست بداشتم وبه مسجد آمدم.یکی در آمد.یک قمطره(1) وکعک(2) وشکرومغزبادام پیش من نهادوگفت:در دریا بودیم باد بر آمد نذر کردیم که اگر به سلامت برهیم این قمطره به اول درویش دهیم که ببینیم.از هر یکی کفی بر گرفتم وگفتم باقی به تو بخشیدم وبا خود گفتم بادرا فرموده اند تا در میان دریا روزی تو راست میکند وتو از جای دیگر طلب می کنی؟"
1-صندوقی که در آن کتاب یا عطریات نگه میدارند.
2-نان کاک که از ارد خشک وروغن وشیر بپزند.