«عرفان» و «خراسان» در نقد «عرفان خراسان»
برخلاف
فرهنگ حاکم بر فضای علمی کشورهای غربی، متأسفانه در کشور ما – و حتی شاید در جهان
اسلام – کارِ علمیِ گروهی، چندان رواجی ندارد. نوشتن مقالات، کتب و
... در غالب موارد به صورت فردی صورت می گیرد، و نگارش مقالات به راهنمایی یک
استاد، غالباً از سر ناچاری محقق می شود، آن هم در شرایطی که در بسیاری از موارد
اساساً استادِ راهنما، نقشی در اصل مقاله ندارد و به عبارتی «اسم استاد» از «علم
او» مهم تر می نماید.
در چنین فضایی، تعدادی از فرهیختگان – اعم از اساتید و دانشجویان – در فضایی مجازی گرد هم آمده اند و در زمینه ای از زمینه های علمی همکاری و هم اندیشی می کنند و این به نوبه ی خود مبارک و قابل تحسین است. مهم تر از این، تضارب آرای دوستانه است که زوایای پنهان و تاریک یک حقیقت را بر هر انسان صاحب خردی روشن می کند. توجه به مقوله ی هنر، هماهنگی ابعاد ظاهری و صوری پست ها با یکدیگر، مدیریت قوی، تشویق همدیگر، تذکرات اصلاح گرانه، تحمل نظرات مخالف و ... از جنبه های مثبت این جمع علمی دوستانه است. اگر در یک جمله بخواهم جهات مثبت این فضا را توصیف کنم، باید بگویم فضایی است آکنده از همدلی های دوستانه در کنار باریک بینی های علمی و هنری.
اما بعد از شمارش این نقاط و نکات مثبت – و شاید نکات دیگری که از قلمروی قلم و دید نگارنده مغفول مانده است – نکاتی را هم به عنوان پیشنهاد در ذیل، خاطر نشان می کنم که تصمیم نهایی در باب آن ها، با اساتید و دوستان صاحب فضل است:
1 – به نظر می رسد که عنوان وبلاگ – و در آینده سایت – با خیلی از پست ها سازگاری ندارد. ضمن این که نویسنده ی این سطور اذعان دارد که همه ی پست ها به جای خود نیکو و حسن است ولی در عین حال معتقد است که بسیاری از آن ها، خارج از حیطه ی دلالت عنوان می باشند. اگر کسی از طریق یکی از موتورهای جستجوگر به این وبلاگ راه پیدا کند شاید تصورات قبل و بعد از بازدیدش با یکدیگر متفاوت شود. به عبارتی عنوان وبلاگ باید خلاصه ای از محتوای آن را نشان دهد، در حالی که عنوان این وبلاگ اخص از مطالب آن است. برای سازگاری بین عنوان و مطالب دو راه پیشنهاد می شود:
1 – عنوان وبلاگ، تغییر داده شود و فضایی گسترده تر از «عرفان» و «خراسان» را دربر بگیرد تا بتوان مقولات مهمی هم چون سینما، علم ، ادیان، ادبیات و ... را در آن بررسی نمود.
2 – بدون تغییر عنوان وبلاگ، حیطه ی مطالب کاملاً مشخص و معین شود. برای این مهم، تحقق دو شرط ذیل ضروری می باشد:
الف – تعریف واضحی از «عرفان» ارائه شود و دوستان تلاش کنند در چارچوب همین تعریف مطالب خود را ارسال نمایند. چرا که امروزه هر کسی با هر طرز فکری، مدعی گونه ای خاص از عرفان است. مثلاً گاهی مراد از عرفان، عرفان مصطلح – مانند عرفان ابن عربی، قونوی و ... – می باشد و گاهی هر احساس معنوی درونی را عرفان می گویند. خلاصه آن که، مرزهای عرفانِ مطلوب در وبلاگ، کاملاً شفاف و روشن تبیین شود.
ب – اگر در باب «خراسان» تحقیق شود، آشکار میگردد که قلمروی این خطه در طول تاریخ متغیر بوده است، مثلاً ویکی پدیا درباره ی خراسان چنین می نویسد: «ساسانیان قلمرو خود را به چهار بخش تقسیم کرده بودند که یکی از آن بخشها خراسان به معنای «سرزمین خورشید» بود. قلمرو تاریخی خراسان شامل استان خراسان در ایران کنونی و بخش های عمدهای از افغانستان و ترکمنستان امروزی بوده است. در مفهوم گسترده تر ازبکستان و تاجیکستان و بخش هایی از قرقیزستان و قزاقستان را هم میتوان در قلمرو خراسان بزرگ تاریخی به حساب آورد. ... خراسان سرزمینی است که از غرب از دامغان و سبزوار آغاز میشود، و در شرق تا بلخ و رود جیحون کشیده شدهاست. از جنوب، تا شمال سیستان و غزنی و از شمال، به بخارا میرسد.» قطعاً در هر مقطعی از تاریخ، عرفای بزرگی در خطه ی معروف به «خراسان» می زیسته اند. بنابراین اهمیت تعیین حدود مورد نظر برای عنوان وبلاگ قابل انکار نیست.
پیشنهاد دیگری که به ذهنم می رسد این است که چه خوب می شد که اگر برای هر یک از دوستان – با توجه به علاقه و تمایل شخصی آن ها - حیطه ی کاری خاصی تعریف می شد، مثلاً کسی به بررسی عرفان خیام و دیگری عطار و ... می پرداخت و هر شخص تلاش می کرد در زمینه ی محوله ی خود، گزارشی از زندگی، آثار، افکار، شیوه ی عملی عارف و نگاه های دیگران در طول تاریخ به وی و بسیاری از موارد دیگر را به تدریج در اختیار دیگر دوستان قرار دهد که حاصل این کار گروهی شناخت تفصیلی عرفای خطه ی خراسان – یا هر جای دیگری – خواهد شد که به گونه ای می توان آن را دایرة المعارفی مجازی در باب عرفان و عرفا نامید.
بر این باورم که اگر نقد خود را در قالب یک همه پرسی و از طریق پست الکترونیکی مطرح می نمودید مورد استقبال بیشتری قرار میگرفت و ...
در هر صورت از توجه شما متشکریم.