استاد سیدحمیدرضا میرعظیمی: ملامتی گری و خطایی شناختی
استاد سیدحمیدرضا میرعظیمی از خبرگان حوزوی، عضو هیئت علمی و مدیر گروه دانشگاه تهران از مدرسان با سابقه دروس علوم اسلامی به خصوص فقه و عرفان در تهران هستند. آشنایی بنده با ایشان به سال 1378 تا کنون بر می گردد و در این مدت بخشی کوچک از آموزه ها و تحلیل های ایشان در بنده تأثیری چشمگیر داشته است و از این فرصت استفاده کرده، مواردی از مطالب ایشان را با لطف حق کریم در اینجا طرح خواهیم کرد. محور بحث های ایشان در بسیاری از مسائل عرفان اسلامی این است که عرفان اسلامی در قرآن کریم و احادیث ائمه شیعه- درود خدا بر ایشان باد- سرچشمه گرفته و البته در بسترهای گوناگون زمانی-مکانی تغییرهایی کرده و شناخت این اصل و آن تغییرات موجب آشنایی با این گونه پدیدارها خواهد شد. این یادداشت تحلیلی است موجز بر زاویه ای از بحث ملامتی گری در عرفان و تصوف به معنای عام آن:
ملامت و ملامت گری در قرآن کریم اصل و اساسی دارد و آن این است که مؤمنان اهداف، ارزش ها و ملاک هایی دارند که گاه با ارزش های معمول و رایج در یک جامعه متفاوت است.
و فی قول الله عز و جل:
- إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُون. (الحجرات، 15)
- مؤمنان فقط آن کسانند که به خدا و پیمبرش ایمان آورده اند آنگاه شک نیاورده اند و با مالها و جانهاى خویش در راه خدا جهاد کرده اند، آنها، خودشان، راستگویانند.
در این وضعیت مردمی که با ایشان متفاوتند ایشان را ملامت می کنند که به معیارها و ملاک ها و ارزش های رایج بی توجهند. اینجا است که مؤمنان از ملامت ملامتگران باکی ندارند.
- «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم» (المائدة، 54)
- شما که ایمان دارید! هر که از شما از دین خویش باز گردد، به زودى خدا گروهى را بیارد که دوستشان دارد و دوستش دارند، با مؤمنان افتاده اند و با کافران سرکش. در راه خدا کارزار کنند، و از ملامت ملامتگرى نهراسند. این کرم خدا است که به هر که خواهد دهد و خدا وسعت بخش و داناست. (ترجمه ابوالقاسم پاینده)
و در تعریف مؤمن و منافق و از احادیث این استنباط هست که مؤمن ظاهر و باطنش یکسان است و منافق ظاهرش از باطنش بهتر است و اولیاء باطنشان از ظاهرشان بهتر است.
قوله (و إنّا [الأئمة] لنعرف الرّجل) و ذلک لأنّهم لتقدّس طینتهم و ضیاء عقولهم و صفاء نفوسهم و کمال بصیرتهم یعرفون حال کلّ نفس من النفوس البشریّة خیرا کان أو شرّا عند مشاهدتهم و ینتقلون من الظاهر إلى الباطن و من الباطن إلى الظاهر للتناسب بین الظاهر و الباطن و تلک المناسبة قد تظهر لواحد من آحاد الناس إذا کان من أهل المعرفة الرّبّانیّة و الرّیاضة النفسانیّة فکیف لا تظهر للائمّة الطاهرین الّذین هم أنوار روحانیّون و علماء ربّانیّون، و أیضا بین المؤمن الکامل و بینهم علیهم السّلام مناسبة تامّة حتّى کان جسمه من جسمهم و روحه من روحهم فبتلک المناسبة یعرفون حقیقة إیمانه، و بین المنافق و بینهم منافرة تامّة و بتلک المنافرة یعرفون حقیقة نفاقهم و الإیمان عبارة عن التصدیق بوجود الصانع و ما له من صفات الکمال و نعوت الجلال و الإقرار بصدق الرّسول صلى اللّه علیه و آله و ما جاء به، و النفاق عبارة عن الإقرار باللّسان مع الإنکار بالجنان أو مع تردّده و حقیقتهما یحتمل وجوها الأوّل أنّ الإیمان الحقیقی هو الإیمان المقرون بالعمل و النفاق الحقیقی هو عدم الإیمان أو الإیمان الّذی لیس معه عمل. الثانی أنّ المراد بالأوّل الإیمان الثابت المستقرّ فی القلب البالغ حدّ الملکة، و بالثانی الإیمان الغیر الثابت و هو المتزلزل الّذی فی معرض التغیّر و الزّوال، الثالث أنّ المراد بالأوّل الإیمان الّذی یکون على سبیل الإخلاص و بالثانی ما لا یکون کذلک و اللّه أعلم.(1)
خطای شناختی در ملامتیه
برخی از افراد به جهت همین نسبتی که بین ظاهر و باطن مطرح شد، آمدند و به جای اینکه به احسان و تعمیر باطن بپردازند به تخریب ظاهر پرداختند تا ظاهرشان از باطنشان بهتر باشد. شعارهایی هم مانند اینکه الشهرة آفة. در این امر مؤثر بود.
1. مازندرانی(قرن یازدهم)، محمدصالح، شرح کافی (الاصول و الروضة)، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1348، ج5، ص 350.
پاراگراف آخر ، مناسب ترین و عالمانه ترین نظری بود که تاکنون در خصوص ملامتیه شنیده ام!