نغمه های فانی
شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ
شیخی از اقصای بصره یک شبی
رفت پیش رابعه در مکتبی
ذم دنیا کرد و می نالید از آن
از عیوب و نقص و زشتی جهان
گفت ای شیخ مذمت گو بدان
دوست میداری تو دنیا بیش از آن
گر تو بودی فارغ از دنیا دمی
کی نمودی یاد دنیا هر دمی
هر که چیزی دوست می دارد همان
میبرد نامش دمادم بر زبان
۹۳/۰۹/۲۹