نیاز به خودشکوفایی
"یک فرد هر چه که می تواند باشد، باید باشد. او باید با سرشت خود صادق باشد. این نیاز را می توانیم نیاز به خودشکوفایی بنامیم؛ یعنی گرایش او در جهت شکوفا شدن آن چیزی که بالقوه در وی وجود دارد. این گرایش را می توان تمایل به تکوین تدریجی آن چه که ویژگی فردی شخص ایجاب می کند و شدن هر آن چه که شخص شایستگی شدنش را دارد تعبیر کرد." (مزلو)
* * *
در سال 1930 میلادی جنبش روان شناسی انسان گرا در مقابل دو نیروی اصلی روان شناسی یعنی روان کاوی و رفتارگرایی که بعد معنوی انسان را نفی می کردند، با هدف مطالعه جنبه های مورد غفلت واقع شده طبیعت انسان، توسط گلدون آلپورت شکل گرفت و در دهه های 1960-1970 میلادی به اوج خود رسید. (رک.به: ظهیری ناو؛ 1387: 93)
از پیشروان و بزرگان این مکتب می توان به ابراهام مزلو و کارل راجرز اشاره کرد. مزلو از روان شناسان انسان گرای آمریکایی بود که برخلاف سایر روان شناسان که توجه خود را به بررسی مشکلات روانی معطوف می داشتند به بررسی علل موفقیت افراد موفق پرداخت و با طرح نظریه "سلسله مراتب نیازها" که از مهم ترین نظریه های انگیزشی معاصر محسوب می شود، شهرت جهانی یافت.
در نظریه «سلسله مراتب نیازها»، مزلو نیازهای انسانی را به چند دسته تقسیم می کند؛ نیازهای فیزیولوژیکی و زیستی (مانند: نیاز جنسی، تشنگی و گرسنگی)، نیاز به امنیت، نیازهای اجتماعی (مانند: پذیرفته شدن توسط دیگران)، نیاز به عزت و احترام و نیاز به خودشکوفایی.
که ارضای نیازهای بالاتر و پیچیده تر معمولاً منوط به ارضای نیازهای پایین تر و ابتدایی تر است. مزلو معتقد است نیازهای بالاتر در فرایند تکامل دیرتر و اغلب در سنین بالاتر بروز می کنند، و ارضای آن ها نیز آرامش و رضایت عمیق تر و پایدارتری را برای فرد به ارمغان می آورد و در این سطح نسبت به سطوح دیگر نیازها، افراد بیشترین تفاوت را با یکدیگر دارند؛ ولی رسیدن به مرحله خودشکوفایی به شرایط محیطی بهتری نیازمند است.(مزلو؛ 1369: 84-83)
به اعتقاد مزلو گرچه همه انسان ها قادرند به مرحله خودشکوفایی نایل شوند؛ ولی تنها یک درصد از افراد جامعه به خودشکوفایی دست می یابند.
نگرش مثبت مزلو نسبت به ماهیت انسان موجب شد تا با مطالعه بر روی رفتار و نحوه زندگی افراد موفق و سالم، اصل خودشکوفایی خود را بنا نهد و الگویی از انسان کامل ارائه دهد، انسانی که او را انسان خودشکوفا نامید که دارای بالاترین دایره همانندسازی عاطفی است؛ که گرچه نیاز او به خودشکوفایی دیرتر از سایر نیازها ارضا شده است؛ ولی آسانتر از سایر نیازها بطور دائمی ناپدید می شود. (رک.به: مزلو؛ 1369: 153)
به منظور شناخت انسان خودشکوفا یا انسان کامل مزلو لازم است که ویژگی های این افراد به طور مختصر شرح داده شود، که در بخشی دیگر به آن پرداخته می شود.
----------------------------
- ظهیری ناو، بیژن؛ علائی ایلخچی، مریم و رجبی، سوران؛ 1387. بررسی تطبیقی نمودهای خودشکوفایی در مثنوی با روانشناسی انسان گرایانه آبراهام مزلو، گوهرگویا، ش 7: 91-124.
- مزلو، ابراهام اچ؛ 1369. انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانی، مشهد، چاپ دوم، انتشارات آستان قدس خراسان رضوی، 461.
با تشکر از مطلب خوبتان