زبان نور در معماری قدیم ایران
تیتوس بورکهارت، اندیشمند فقید سوئیسی اهل لوزان و از اصحاب حکمت خالده (1908 – 1984) ، در تفسیری رمزشناسانه درباره ی نور می گوید : هیچ رمزی کامل تر از نور برای یگانگی الهی وجود ندارد. به همین دلیل هنرمند مسلمان برآنست تا ماده ی خامی را که به آن شکل می دهد به ارتعاشی از نور مبدل کند. او با به کارگیری مقرنس، به گرفتن و پخش کردنِ نور در بنا با ظریف ترین درجات کمک می کند.
نور رمزی از دانش است. خداوند متعال که کمال آگاهی و دانش مطلق است در قرآن کریم با عنوان نور یاد شده است آنجا که می فرماید : الله نور السموات و الارض.
هدف هر هنر مقدس مواجه کردن انسان با تصویری از کمال خویشتنِ خویش یا وجه خداگونه اش ، به منظور از قوه به فعل درآوردنِ آن است. از این رهگذر هنر معماریِ مکان های مقدس با چنین نگرشی پایه ریزی شده اند .
در بسیاری از این مکان ها، وجوه مختلف حکمت با دیدی رمزپردازانه مورد توجه واقع شده است. محض نمونه، ضخامت سنگین دیوارها در معماری مساجد جامع اسلامی ، بر حسب استواری تسخیر ناپذیرشان ، همچون فرمانی در جهت استواری نفس ، که یکی از فضایل اخلاقی در حکمت اسلامی است، عمل می کند. به همین ترتیب، ستون ها و ویژگی اصلیشان یعنی تعدد ، از عدم دیمومت تصدیق به الوهیت حکایت دارند*.
نورِ بازتابیده (انعکاسی) در بنای مسجدها که معمار هنرمند ایرانی با کاشی معرق ها و مقرنس ها آن را ایجاد می کند ، رمزی از دانش غیر مستقیم و تحلیلی است که محرکِ شوق انسان برای تلاش در درک حقیقت لایزال الهی است (نور ماه نمونه ی در طبیعت از این نوع رمز است) .
ماهوش ، در اثر پژوهشیِ خود با عنوان ' حضور کیفی نور در معماری قدیم ایران، هستی ؛ چگونگی ، ویژگی ' ، با بررسی باور ایرانیان نسبت به جایگاه نور در هستی و نمود آن در معماری پیش و پس از اسلام ، اظهار می دارد : ' جایگاه نور در زندگی آئینی ایرانی ، این پدیده را در معماری واجد کیفیتی کرده که عملکرد به معنای امروزین را به عنوان یک امر مسلم و وابسته - نه مستقل - در خود جای داده است . به سخن دیگر حضور نور در فضای معماری حضوری کیفی است و جنبه ی کمی و فیزیکی آن جزئی جدائی ناپذیر از این نوع حضور قلمداد شده است.'
وی همچنین متذکر می شود که :' متناظر با فرآیند ادراک نزد فیلسوفان ، حکیمان و اندیشمندان شرقی که به فرآیند ادراکِ محسوسات و معقولات از طریق معاینه و مشاهده و مکاشفه ، به وسیله ی حس ها و فراحس ها یا حس های درونی (چشم عقل) اعتقاد دارند ، روند ادراکِ فضای معماری برپا شده و به تعبیر دیگر بازخوانی متن معماری گذشته نیز ملزوم به مشاهده از طریقِ هم عینیات و هم ادراکِ باطنی، و بسته به مبانی اندیشه ای و حکمتی است که باورِ متعلق به آن ، به آن وابسته بوده است.'
ماهوش ، از نیایشگاه های قدیم که محوری ترین موضوع مورد بحث در این اثر است، به مثابه ی ' مکان تجلی حقیقت ' و ' سرچشمه لایزال قدرت و قداست ' یاد می کند. او یادآور می شود که در فلسفه ی آگوستینی ، نور ِ طبیعی بی واسطه ترین تظاهر پروردگار است.
وی در فصل دوم کتاب به شکل گیری دوران رنسانس و همزمان تفکیک معنایی نور اشاره کرده و می نویسد: در دوران رنسانس، نور دیگر همچون رمزی از حضور خداوند ، آن گونه که در قرون وسطا در نظر گرفته می شد مورد توجه نبود، بلکه ارزش کیفی نور به عنوان عنصری که حسّ زندگی را افزون می کند معنا می شد.
مؤلف اثر در تبیین این نگره می نویسد: در این دوران (رنسانس) دو واژه برای توصیف نور بکار گرفته شد : 'لاکس' و ' لومن' . لاکس، نوری کیفی و غیر قابل اندازه گیری بود که جنبه های احساسی- روحی را در بر می گرفت که بنا به تعریف، وجود خود را از خالق و در زمان آفرینش هستی گرفته است و در مقابل لومن، نورِ قابل دیدن و اندازه گیری که کمیت پذیر بود و در نسبت با نورِ وجود، عینی تر محسوب می شد... به سخن دیگر نور دو جنبه ی دوگانه پیدا کرد که اولی ' احساسی و شاعرانه ' بود و دومی جنبه ی ' منطقی و علمی ' نور بود.
وی در این خصوص نمونه ای را از قول نوربرگ شولتز (از برجسته ترین چهره های پدیدارشناسی در معماری) بیان می کند که به کم رنگ شدن تدریجی مفهوم امر مقدس در رابطه اش با نمود نور در معماری اشاره دارد. شولتز، میکل آنژ را از پرچم داران این نگرش برشمرده و می گوید: از آنجا که وی (میکل آنژ) بدن را زندان روح تلقی می کرد ، در زیر نورخانه ی گنبدِ کلیسا، پوششی را طراحی کرده بود تا مانع نفوذ نور از نقطه ی اوج گنبد به داخل فضا شود . او قصد داشت با طراحیِ چنین حجابی، غیبت امر مقدس را که در آن زمان در حال تبدیل شدن به مفهومی رایج بود نمایان کند.
البته متفکران و هنرمندان متأخری نظیر لویی کان (معمار استونی –آمریکائی، 1901-1974) بوده و هستند که همچنان با دیدگاهی معنا گرا به وجه اثباتی نور در معماری تأکید دارند.
از دیدگاه لویی کان، همان طور که اساس هستی بر نور است ، معماری به واسطه نور تحقق می یابد . بر این اساس، کان مفهوم سکوت را مقارن با 'نبودِ نور' تعریف می کند که به واسطه ی نور در عینیتِ معماری ظاهر میشود.
به زعم نویسنده کتاب ، بینشِ ' نورِ سیاه' پیش از ماده ( نور ذات خداوندی) در هستی شناختی شرقی ، بر درستی ادعای کان در نگره ی نسبت نور و معماری صحه می گذارد.
زمانی که لویی کان، از نور و سکوت سخن به میان می آورد، نور را در برابر سکوت به عنوان عنصر 'ظهوربخش' معرفی کرده و می گوید : از آنجا که ' نور حضور است و سکوت ، وجود ' پس : ' نور ظهور است و سکوت ، آرزوی آن ظهور'.
مستتر بودن مفهومِ 'یکی بودنِ نور و سکوت' در تفکر کان، یادآور مفهوم نورِ سیاه یا ' شبِ ایزدی' در تصوف ایرانی است که هانری کربن – فیلسوف و اسلام شناس فقید فرانسوی – در کتاب انسان نورانی در تصوف ایرانی به آن اشاره کرده است.
از ویژگی های کتاب ' نور در معماری قدیم ایران' ، روش نگارنده در طرح موضوع نور به لحاظ ساختار نوشتاری در قالب یک طبقه بندی کلی شامل نظریات و نمودها ، و گردآوری و بیان نگرش صاحبنظران و نیز مقایسه ی آراء ایشان با یکدیگر است. در این خصوص آنچه این اثر محققانه را متمایز و شایسته می کند بهره گیری مؤلف از آراء جمع کثیری از متفکران ادوار گذشته همچون فارابی، ابن سینا، ابن هیثم، سهروردی، ابن عربی، هرمس، افلاطون، آگوستین ، گوته، و متفکران و صاحبنظران متأخری نظیر، کربن، شوان ، نصر، مایس فن ، هایدگر، اکو، لویی کان و بسیاری دیگران است.
- کتاب ' نور در معماری قدیم ایران ' در 406 صفحه توسط دفتر پژوهش های فرهنگی با کیفیتی ممتاز به زیور طبع آراسته گشته است .
مؤلف ، کتاب را در سه فصل با عنوان کلیِ انگاره حضور کیفی نور در معماری شامل : از حضور تا ظهور، چگونگی، و ویژگی، تنظیم کرده و هر فصل را با یک جمع بندی جداگانه به پایان رسانیده است.
اثر فوق هم چنین به انضمام واژه نامه ای فارسی – انگلیسی ، کتاب نامه و نمایه ی اسامی خاصِ مندرج در کتاب، شامل 260 تصویر از مساجد به همراه نمودارهای مختلف است.
* درباره ی حقیقت رمزی معماری مساجد، رجوع کنید به Station of Wisdom اثر عارف و حکیم فقید سوئیسی، فریتهوف شوان.
منبع: ایرنا، 19 فروردین 1394.
خیلی عالی بود ..بخصوص قسمت نظر لویی کان در مورد خاموشی وسکوت.من دوست دارم باتوجه به ذهنیت قبلیم ازین صحبت لویی کان و آقای اردلان (از کتابشون) یه جمع بندی برای خودم داشته باشم خوشحال میشم عزیزان هم به من کمک کنن . فک میکنم چند تا نکته قابل توجه اینجا هست
1.رنگ قبل از تجلی پیدا کردن نور محضه
2.نور(که به صورت نمادین سفید دیده می شه)از خورشید نازل می شه و نماد وحدت هست
3.رنگ ازون چیزی سرچشمه می گیره که بی رنگه. این بی رنگ یعنی نور محض، که قلمرو وجود محض هستش
4. رنگ همونطور که به وسیله ی سفید متجلی می شه به وسیله سیاه هم مخفی می مونه، "مخفی در خود نورانیش".
پس میشه بگیم سیاه "نوری روشن در تاریکیه " و وقتی این سیاه نورانی رو جستجو کنیم جنبه های مخفی الهی رو پیدا میکنیم
همونطوری که "سیاه" نابودی نفس هست و پیش نیاز یکپارچگی دوباره...
اینم اضافه کنم که در یکی از مقاله هاشونم درمورد مبحث نور و روزن در معماری خیلی زیبا گفتن که "خورشید زیبایی خود را نخواهد فهمید مگر اینکه به دیوار پهلوی ساختمانی بتابد."
اینم منو یاد همون جمله معروف میندازه..