یوگا و عرفان
اگر فرض کنیم که این توقعات و انتظارات از ورزش های یوگا دست یافتنی است پرسشی که در اینجا مطرح است این است که این امور با عرفان چه ارتباط و پیوندی دارد عرفان مولفه های خاصی دارد مولفه هایی از قبیل تقرب به خدا، یک سو نگریستن، یکسان زیستن، رهایی از دنیا، زمان و مکان، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به نام مکاشفه و توجه به باطن و درون جهان و انسان ، و در نهایت یافتن راهی که با اعتماد به قدرت و علم بی پایان الهی حاصل می شود حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت آن مکتب عرفانی است در حالی که یوگا از این مولفه ها خالی است بنابراین باید حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط نکرد یوگا نوعی ورزش ذهنی یا روشی برای تعادل ذهن و جسم، یا راهکاری برای دست یابی به آرامش جسمی و ذهنی می باشد و هیچ کدام از این تعاریف عرفان نمی باشد در واقع عرفان تقرب به خدا است و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست راه خدا با یوگا حاصل نمی شود و در واقع راه خدا با تکنیک ها و ورزشهایی که آثار و فواید جسمی و ذهنی دارد حاصل نمی شود پل اتباط با خدا با یوگا بدست نمی آید و از سویی محور تمام تکنیک ها و فرمول های یوگا کار با جسم و کالبد فیزیکی است در حالی که نخستین قدم در عرفان بریدن از جسم و ماده است و این همان چیزی است که در تعالیم دینی از آن به انقطاع نام برده می شود و عرفان بریدن از ماده است بنابراین یوگا و عرفان به معنای واقعی از جمله مصادیق امور متناقض نما هستند.
منبع:
فعالی، محمدتقی، نگرشی بر آراء و اندیشه های یوگا ناندا(جنبش نوظهور معنوی)، انتشارات سازمان ملّی جوانان، تهران، 1388.
پرسش شما یک پاسخ علمی دارد که در بالا عنوان شده است ویک پاسخ تجربی دارد که باید آن را از کسانی که تجربه نموده اند سوال نمود که آیا واقعا آرامش جسمی و ذهنی که در تمرینات یوگا حاصل می شود می تواند در انقطاع مطرح شده در تعالیم دینی ما کارگشا باشد یا خیر؟؟ که البته بنده چندان با نظریه مطرح شده در بالا موافق نیستم ویوگا را یا وجود عدم تجربه شخصی در انقطاع دنیوی بی ثمر نمی دانم.