عارفانه
الهی به رندان عارف صفت
به لب تشنگان می معرفت
به مردان بی ادعای سلوک
ازآغازتاانتهای سلوک
به شیران سربیشه معرفت
امیران اندیشه معرفت
به آنانکه درعشق صافی شدند
به دنبال حق بشرحافی شدند
به گلهای خوش منظرباغ راز
به معروف کرخی جنیدو ایاز
به ارض وسماوات نیلوفری
به سهل بن عبدلله تستری
به دریای آبی ونیلی قسم
به عرفان مستورشبلی قسم
الهی به اسرارملک حیات
به دریای مواج عین القضات
به حلاج وغوغای نام شهید
به انی اناالهی بایزید
به سرهای بردارمردان حق
به مردان دربی سری مستحق
به غوغای غزالی ونام او
به احمدبه عرفان آرام او
به شبهای پررمزورازسلوک
به آهنگ هستی نوازسلوک
به دریادلان طریق الست
به آن جرعه نوشان بی باده مست
به مردان غلطیده درخون خویش
به جان دادگان ره دین وکیش
به مستان جام شراب ولا
مقیمان درکوی الااله
به آنانکه باافتخارتمام
نهادنددروادی عشق گام
به آنانکه درکشف تام وشهود
بدیدندبادل همه آنچه بود
پس ازسالهاجدوجهدمدام
گذشتندازحس وحال ومقام
زحیرت گذشتندو واصل شدند
مس ناسره بوده کامل شدند
الهی به دریادلان غیور
به افلاکیان همه شوق وشور
//////////////////////////
به من حس وحال عبادت بده
کمی شوق وشوراطاعت بده
کمک کن که درعشق توگم شوم
کمی راحت ازاین تلاطم شوم
به سیروسلوکت گذارم قدم
بنوشم زدریای جودوکرم
کنی جلوه ای درسماعم کنی
زکالای دل درمطاعم کنی
دهی جرعه ای فیض احساس وشور
ویامعجزی دربیابان طور
به دریای انی اناالهیت
برونم کن ازحس وازماهیت
چواحمدمرافخرمعراج ده
شهنشاهی وعزت وتاج ده
چنانم کن که ازنشناسم ازپای سر
زشوقت نخوابم زشب تاسحر
شبی راه صدساله راطی کنم
حدیث فراق توبانی کنم
رهاگردم ازهرچه بود ونبود
به وصلت رسم بعدقوس صعود
اشعار از ابراهیم شمشیریان، 2 اردیبهشت 1394