بعد عرفانی مسأله شهادت زن در قرآن کریم
یکی از مسائلی که در قرآن کریم به آن اشاره شده است شهادت دو زن در مقابل شهادت یک مرد می باشد برخی از صاحبنظران علّت این تفاوت را کمال مرد و نقصان در زن قلمداد نموده اند ابن عربی حکمت این تفاوت را در نیسان زن می داند برخی از خرده گیران این نسیان را به عنوان نقصی برای زنان مطرح نموده اند در حالی که این صفت نوعی کمال برای آنان است که برای اساس حکمت و مصلحت در وجود زن به ودیعه نهاده شده است و در واقع این صفت منطبق با صفت ستار العیوبی در حق تعالی است.
زن باید دچار نسیان شود تا همسر و مادر باشد این نسیان زن است که باعث گذشتن او از خطای مرد می شود و به راحتی می بخشد اگرچه مظهر عطوفت است و به عقیده برخی عقل بر عطوفت غلبه و برتری دارد اما در واقع این عقل است که برای عشق و عطوفت زانو می زند آنجا که مادری با نسیان خود از بی مهری فرزند خود در می گذرد و عقل را شرمسار عطوفت و محبت می کند و این نسیان به سخره گرفته شده برای زن است که از قلب آغشته به خون یک مادر آید آهسته به گوش این آهنگ
آه پای پسرم یافت خراش وای پای پسرم خرد به سنگ
زن اگر نبود رأفت خدا نمود نمی یافت و بهشت دوم او در روی زمین به تجلّی کشیده نمی شد؛عشق لایزال الهی که بال و پر جبرئیل را سوزاند و محمد (ص) را با فاصله دو کمان موفق به ادارک و شهود حق تعالی نمود از مسیر تجربه عشق و محبت یک زن می گذرد و اگر موسی (ع) موفق به شهود حق و مقام تکلّم با حق تعالی شد با رفع نیاز یک زن به این مقام نائل آمد پس نسیانی که کمال برای مرد و نقصان برای زن قلمداد می شود از مسیر گذشت و بخشش زن در برابر عصیان و بی مهری همسر و فرزند و به کمال رساندن و معراج مردان بزرگی می گذرد و معنا می یابد که همیشه در مهجوریت و گمنامی غوطه ور است. و چه زیبا گفت هجویری " مقبول خداوند مهجور خلق است و مقبول خلق مهجور ما" اگر این نسیان نقص و برتری طلبی مرد بر زن معنا می شود پس نسیان و خطاپوشی حق تعالی در برابر عصیان بندگان چگونه تفسیر می شود...
تعدد زوجات در دورة ساسانی جاری و معمول بوده است. و جای انکار نیست . ازهرودوت یونانی و استرابون در عصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصر حاضر این مطلب را تایید کرده اند .
هرودوت دربارة طبقة اشراف عهد هخامنشی میگوید:
« هر کدام از آنها چند زن عقدی دارند ولی عدة زنان غیرعقدی بیشتر است.» (مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان،1535.)
استرابون دربارة همین طبقه میگوید: «آنها زنان زیاد میگیرند و با وجود این ، زنان غیرعقدی بسیار دارند.» (همان ص 1543)
ژوستین از مورخان عصر اشکانی دربارة اشکانیان میگوید: «تعداد زنان غیرعقدی در میان آنها و بخصوص در خانوادة سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است.(همان ص 2693)
آنچه در ایران باستان در میان طبقة اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات یعنی حرمسرا بوده است و لهذا نه محدود به حدی بوده است، مثلاً چهار تا یا بیشتر یا کمتر، و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همانطور که نظام اجتماعی، یک نظام طبقاتی بوده است، نظام خانوادگی نیز چنین بوده است.
دختر مستقلاً حق اختیار شوهر نداشت. این حق به پدر اختصاص داشت. اگر پدر در قید حیات نبود، شخص دیگر اجازة شوهر دادن دختر را داشت. این حق نخست به مادر تعلق میگرفت و اگر مادر مرده بود متوجه یکی از عموها یا داییهای او میشد. (ایران در زمان ساسانیان/ کریستین سن 346 و 347.)
شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازة شوهر حق نداشت در اموال خویش تصرف کند. به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت. (همان /ص 351)
شوهر میتوانست به وسیلة یک سند قانونی زن را شریک خویش سازد. در این صورت زن شریکالمال میشد و میتوانست مثل شوی خود در آن تصرف کند. فقط بدین وسیله زوجه میتوانست معاملة صحیحی با شخص ثالث به عمل آورد. (همان ، ص 352)
هرگاه شوهری به زن خود میگفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستی، زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمیشد، ولی اجازت مییافت به عنوان «زن خدمتکار» (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند... فرزندانی که در ازدواج جدید در حیات شوهر اولش میزایید، از آنِ شوهر اولش بود؛ یعنی زن تحت تبعیت شوهر اول باقی میماند. (همان ، ص 353.)
شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی زن ممتاز خود را) به مرد دیگری که بیآنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاریه بدهد)، تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند؛ رضایت زن شرط نبود. در این صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد میشدند، متعلق به خانوادة شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب میشدند... این عمل را از اعمال خیر میدانستند و کمک به یک هم دین تنگدست میشمردند.(همان /357.)
(۹۰درصد مطالب زیر از استادمصطفی حسینی طباطبایی)
1- فقدان حقوق
کریستین بارتلمه ( Bartholomea ) خاورشناس و ایران شناس مشهور المانی در کتاب « زن در حقوق ساسانی » ترجمه دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی ص 40 مینویسد : « در امپراطوری ساسانی بنابر قوانین متداول ، از قدیم زن شخصیت حقوقی نداشت یعنی زن ، شخص فرض نمی شد بلکه شیء پنداشته میگردید ... وی از هر لحاظ در تحت سرپرستی و قیمومت رئیس خانواده که کتک ختای (کدخدا) نامیده میشد قرار داشت . این رئیس خانواده ممکن بود پدر یا شوهر و یا در صورت مرگ انها ، جانشین انها باشد. اختیارات این قیم یا رئیس خانوار ، کمتر محدودیتی داشت. تمام هدایایی که احیاناُ به زن یا به کودکی داده میشد و یا انچه که انها براثر کار و غیر ان تحصیل میکردند عینا درامدهای اکتسابی بردگان ، همه متعلق به رئیس خانوار بود.»
2 – ازداوج زنان
نیز باتلمه در مورد ازدواج زنان ایرانی ص 56-57 مینویسد : « ازدواج خواهر و برادر در عصر ساسانی به ویژه در میان بزرگان کشور یک امر شایع بوده و یک عمل خداپسندانه به شمار میرفته است ... یک نوع خاص دیگری از ازدواج در عصر ساسانی معمول بوده است که انرا ازدواج عاریتی یا ازدواج استقراضی میتوان نامید یعنی اختیار موقت زنی به همسری که در قید ازدواج شوهر دیگری است.. در مورد ازدواج استقراضی ، شوهر اصلی حتی میتوانست این عمل را بدون جلب رضایت زن خود انجام دهد»
3 – خریداری زن
کلمان هوار ( Huart ) ایران شناس فرانسوی در کتاب « ایران و تمدن ایرانی» ترجمه استاد حسن انوشه ص 160 مینویسد : « اثاری از خرید زن در دوره ساسانی وجود داشت. بنابر این رسم ، همسر اینده مبلغی معین پول یا کالایی معادل ان مبلغ ، به والدین زن می داد لیکن بنابر (کتاب ) دینکرد : اگز پس از ازدواج معلوم می گردید که زن ارزش مبلغ پرداخت شده را ندارد یعنی نازا بود ، این پول می بایست به شوهر پس داده شود »
احکام خرافی وندیداد :
بنابر انچه در کتاب وندیداد امده است زنی که کودک مرده ای را بزاید باید « ادرار گاو» را با « خاکستر» به هم امیخته بخورد ! (گومیز مقدس = مخلوط شاش گاو با خاکستر اتش اذر که بران وردهای مخصوص خونداه میشد )
در وندیداد میخوانیم : « این زن باید یک مقدار خاکستر امیخته به شاش گاو به اندازه سه لقمه ، شش لقمه ، یا نه لقمه میل کند»! وندیداد ترجمه ژرفسور دارمستتر ترجمه دکتر موسی جوان ص 126 فرگرد ۵ بند۵۱
در فصل 16 پس از ذکر اداب کیفر زن حائض که میبایست با شاش گاو در حیضستان ( محل مخصوص زنان حائض ) غسل داده میشد امده :
« این زن پس از نه شب اگر باز هم در خون باشد ، چنین معلوم خواهد شد که دیوها در جشن و بزرگداشت خودشان ، افت خود را به این زن نازل نموده اند»
مزدا پرستان در ا هنگام باید یک معب که از درخت و گیاه خالی باشد انتخاب نمایند. و سه سوراخ درزمین نند و زن را در دوسوراخ نخست با شاش گاو و در سوراخ وم با اب شستشو دهند.
240فرگرد۱۶ بند۱۱و۱۲
باری زن حائض را اهریمنی میپنداشتند اهریمنی و پلید و ناپاک ! زن حائض زنی است که دیوها افات خویش را - که همانا حیض است - به وی نازل میکنند !