مبحث زن در تصوف نخستین بار توسط مارگارت اسمیت مطرح شد بعد از وی از جمله کسانی که به این مبحث پرداختند بانویی فرزانه به نام پروفسور آنماری شیمل بود که سالها تلمّذ مکتب آباء روحانی و مربیان معنوی از قبیل حضرت مولانا جلال الدین مولوی،حکیم سنایی، محی الدین عربی را دارا بود وی معتقد بود که زن و مرد در هر زمینهای که با هم تفاوت داشته باشند در زمینه عرفان با هم یکسان میباشند و عرفان اسلامی یا همان صوفیگری به علت دارا بودن صفات و خصوصیات زنانه شدید بیانگر حضور پر رنگ زنان در عرصه عرفان می باشد در میان اساتید وی ابن عربی نیز معتقد بود که زن به عنوان هدیه ای الهی جهت تسکین بخشیدن مرد و جزئی جدایی ناپذیر از جنس مذکر میباشد او معتقد بود که خداوند عامل خلاق مذکر را به همراه عامل مفعول مونث در خود جای داده است و بدون آیینهای زنانه که همان عالم آفریده شده است هرگز نمیتواند زیبایی و جمال خود را نظاره گر باشد وی آنچنان بر نقش محوری زن تاکید میکرد که امروزه منتقدان مسلمان مدرن او را به داشتن تمایلات سمبلیسم فراجنسی متهم کرده اند.