در شرق ابرشهر نیشابور (حاشیه غربی بلوار خیام) بزرگ مردی از عرفای قرن چهارم هجری ، در دستان پرمهر و عارف پرور این خاک آرمیده است. ابوعثمان سعیدبن سلام مغربی که متولد شهر گرگنت سیسیل ایتالیا (ناحیه قیروان مغرب) است در سال 367 هجری قمری به شهر نیشابور آمد. آرامگاه او در زمین های روستای ده شیخ واقع شده
بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت
روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر
دست علی گرفت و بدو داد جای خویش
گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر
(ناصرخسرو قبادیانی)
برای دریافت نماهنگ عرفانی، علی گویم، علی جویم به اینجا بروید...
پیش از پرداختن به بحثهای
تخصصی در زمینه عرفان و هنر، بهخصوص موسیقی اصیل ایرانی (پرورش یافته به دست عارفان ایرانی و مسلمان، با
کوششی به درازای 13 قرن) و نیز موسیقی معنوی عصر نو (New Age) در غرب (با قدمتی کمتر از نیم قرن و متاثر از موسیقی شرقی) که در
بخشهای آتی و بهطور مجزا ارائه خواهند شد، لازم میدانم که برای آمادهسازی ذهن
مخاطب، به یک نظریه از بزرگترین روانشناسان انسانگرا یعنی ابراهام مزلو در خصوص
ارتباط میان هنر و تجربههای عرفانی اشاره کنم.
شیطان از منظر عرفان
مساله خیر و شر و به دنبال آن ، جبر و اختیار در اعمال ، همواره از بحث های جدی و مهم در میان مسلمانان بوده و هست . موضوعی که رابطه نزدیک با چیستی و چرایی شیطان و نقش او در انتخاب خوبی یا بدی از طرف انسان دارد.
در میان عرفا و متصوفه نیز شیطان و نوع نگاه به او از مسائل کلیدی و گاه جنجال برانگیز بوده است. طبق نص صریح قرآن ، شیطان فرشته ای است از جنیان و خلق شده از آتش که با شروع خلقت آدم ، سرنوشتش سیری جدید به خود گرفت. (آیات 28 تا 34 سوره مبارکه بقره) بعضی از عرفا معتقدند شیطان ، آموزگار فرشتگان بوده است و همین مطلب باعث شده تا امربه احترام ابلیس شوند .[ حتی بعد از این که خداوند او را لعنت کرد]
سنایی در حدیقه الحقیقه با استناد به حدیث رسول اکرم (ص) «ان الشیطان فی عروق ابن آدم یجری مجری الدم» - شیطان در خون فرزندان آدم جای دارد – به جایگاه شیطان در وجود آدمی اشاره کرده و با غزل سوزناک خود ، اوج شکوه شیطان از خداوند را به نمایش می گذارد.
در راه من نهاد نهان دام مکر خویش آدم میان حلقه آن دام دانه بود
در نگاه حلاج ، تنها دو موحد واقعی در عالم هست : محمد مصطفی (ص) و شیطان . حتی از منظر او ، شیطان از خدا هم موحدتر است.او فریاد شیطان را در یک رباعی مشهور بیان می کند.(طغیان من به معنی تقدیس ذات توست ) ابلیس بین اراده و حکم الهی نگه داشته شده بود. او به آب انداخته شد ، در حالی که دست هایش را از پشت بسته بودند و خداوند او را گفت : مواظب باش تا خیس نشوی !!!!
ادعیه ای که از معصومین نقل می گردد را می توان نوعی متن آموزشی دانست ؛از این منظر که ولی الله چگونه با معبودش سخن می گوید، ونیز در برخی از این ادعیه فرازهای شگرف و عمیقی وجود دارد که خود کلاس ومنبع درسی برای عرفان می تواند باشد . به عنوان نمونه دعای عرفه که از امام حسین (علیه السلام ) نقل شده علاوه بر وجود یک گفتگوی عاشقانه و صادقانه بین عبد ومعبود ، در فرازهای آخر مضامین شگفتی دارد که با دروس عرفان ما دانشجویان پیوند برقرار می کند ؛یکی ار راه های شناخت حق نگریستن به آثار و آیات اوست . اما این تصور که آیه امری جدا از ذی الایه می باشد از منظر عرفان مورد پذیرش نیست .ایشان نیز در این باره می فرمایند :
«کیف یُستدلُّ علیک بما هو فی وجوده مُفتَقرٌ الیک ، أیکون لغیرک من الظهورِِ مالیس لک حتی یکون هُو مُظهِرلک ، متی غِبتَ حتّی تحتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیک ومتی بَعُدتَ حتّی تکونَ الاثارُ هی الّتی توصلُ الیکَ...»
چگونه آنچه که خود در وجودش نیازمند توست دلیلی بر وجود تو گردد؟ آیا برای غیر از تو از ظهور چیزی وجود دارد که برای تو نباشد تا اینکه آن سببی و محلی برای ظهور تو گردد ؟تو کی غایب بودی تا نیازمند دلیلی گردی که بر تو دلالت کند وکی دور بودی تا آثار سبب رسیدن به تو گردند؟!!!
آدمها هر کدام زندگیشان را بر محوری بنا نهاده اند؛ برخی بر دارایی، برخی بر دانایی، برخی بر زیبایی، برخی بر توانایی؛ شماری بر معنویت و گروهی بر محبوبیت زندگی خود را بنیاد کرده اند و گاه تمام زندگی یا بخشی بزرگ از فرصتهایی که دارند را برای به دست آوردن آنها هزینه می کنند. نکته مهم در اینجا محور شدن یکی از این اوصاف و برتری آن بر دیگری است و اگر نه انسانها از همه این صفت ها بی بهره و تهی نیستند و از هیچ یک هم بی نیاز نخواهند بود.
حکایت عاشقی که در حضور معشوق به قصد دیگری دیده گشاد و بدان کج نظری از نظر معشوق افتاد1
بوالهوسی بر سر راهی رسیدجلوه کنان چارده ماهی بدید
هاله شده گرد قمر معجرش
خیمه زده بر مَه و خور چادرش
نغمه سرا جُنبش خلخال او
نافه گــُــــشـا زلـف ز دنبال او
نقل است که وقتى یکى عصابه یى1 بر سر بسته بود. گفت: «چرا عصابه بر سر بسته اى؟». گفت: «سرم درد مى کند». گفت: «عمرت چند است؟». گفت: «سى سال».
گفت: «در این سى سال بیشتر تندرست بودى یا بیمار؟». گفت: «تندرست». گفت: «هرگز در این مدّت عصابه شکر بربسته اى؟ [که] به یک دردسر که تو را هست، عصابه شکایت بربندى.»
فرید الدین عطار نیشابورى، تذکره الأولیاء، 2جلد، مطبعه لیدن - لیدن، چاپ: اول، 1905 م.
حضرت حق که علیم وخبیر به حال انسان است می فرماید : «فامّا الانسان إذا ماابتلیه ربّه فأکرمه ونعّمه فیقول ربّی أکرمنِ وأمّا إذا ماابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول رببی أهاننِ» (الفجر89/ 15-16)
1- دستار، دستمال.
هانری کربن، سالک فرزانش ایرانی
دکتر آیدین پورمسلمی
ایران تنها یک ملت، یا یک امپراتوری کهنسال نیست، ایران عالمی معنوی است در کانون تاریخ حکمت و ادیان. (هانری کُربن)
۱۴ آوریل مصادف است با زادروز مردی که زندگیاش را وقف شناخت فرهنگ و اندیشه سرزمینی ساخت که در آن متولد نشده بود، ولی عشق به آن وادی شگفت، او را به زیارت سپهر معنوی سرزمینی کشانید که او آن را دنیای میانجی نامید. این نوشته را به احترام او و دینی که به اندیشه والایش دارم مینگارم. شاید یکی از بزرگترین افسوسهای همیشه من این باشد که سالی که هانری کُربن از این دنیا رفت، من تنها یک سال داشتم و در سالهای اخیر هرگاه نوشتههایش را میخوانم بهویژه از زمانی که کار بر روی طرح بزرگ بازخوانی فرزانش ایرانی را آغاز کردهام ،اندوه اینکه کاش میشد با او سخن میگفتم، رهایم نمیکند .